<

تصنیف نه قدرت

اجرا شده در قطعات: تصنیف نه قدرت
(افشاری) وقتی که محمدعلی میرزا شکست خورده فرار نمود و باز به روسیه برگشت (1329) نوشته شده است.
به جهت قدرت السلطنه:

00:04:51

عارف قزوینی

نه قدرت که با وی نشینم
نه طاقت که جز وی ببینم
شده است آفت عقل و دینم
ای دلارا، سروبالا
کار عاشقم چه بالا گرفته
بر سر من جنون جا گرفته
جای عقل عشق یک جا گرفته
خانۀ دل به یغما گرفته
آفت تن، فتنۀ جان
رهزن دین، دزد ایمان
ترک چشمت نی ز پنهان
آشکار، آشکار (آشکارا) ای نگارا
سوزم از سوز دل ریش
خندم از بخت بد خویش
گریم از دست بداندیش
خواهمش بینم کم و بیش
گریه راه تماشا گرفته
گریه راه تماشا گرفته

1
نه قدرت که با وی نشینم
نه طاقت که جز وی ببینم
شده است آفت عقل و دینم
ای دلارا، سروبالا
کار عاشقم چه بالا گرفته
بر سر من جنون جا گرفته
جای عقل عشق یک جا گرفته
جای عقل عشق یک جا گرفته
آفت تن، فتنۀ جان
رهزن دین، دزد ایمان
ترک چشمت نی ز پنهان
آشکار، آشکار (آشکار) ای نگارا
خانۀ دل به یغما گرفته
خانۀ دل به یغما گرفته
سوزم از سوز دل ریش
خندم از بخت بد خویش
گریم از دست بداندیش
خواهمش بینم کم و بیش
گریه راه تماشا گرفته
گریه راه تماشا گرفته
2
به صبح رخ همچون شب تار
ز مو ریختی مشک تاتار
درازی و تاریکی ای یار
ای پری روی عنبرین موی
زلف از شام یلدا گرفته
کارم آشفتگی ها گرفته
عشقت اندر سراپا گرفته
عشقت اندر سراپا گرفته
چشم مستت همچو چنگیز
ترک خونخوار است و خونریز
گشته با خلقی دلاویز، زینهار، زینهار، (زینهار) ای نگارا
آتش فتنه، بالا گرفته
آتش فتنه، بالا گرفته
بر دل ریشم مزن نیش
ز آه مظلومان بیندیش
کن حذر از آه درویش
گوئیت دل ای جفاکیش
سختی از سنگ خارا گرفته
سختی از سنگ خارا گرفته
3
ز عشق تو ای شوخ شنگول
شد عقلم چو سلطان معزول
چه خوش خورد از اجنبی گول
یار مقبول، عقل معزول
قدرت عشق عجب پا گرفته
دشت و کهسار و صحرا گرفته
همچو مشروطه دنیا گرفته
همچو مشروطه دنیا گرفته
آفت تن، فتنۀ جان
رهزن دین، دزد ایمان
ترک چشمت نی ز پنهان
آشکار، آشاکار (آشکار) ای نگارا
خانۀ دل به یغما گرفته
خانۀ دل به یغما گرفته
سوزم از سوز دل ریش
خندم از بخت بد خویش
گریم از دست بداندیش
خواهمش بینم کم و بیش
گریه راه تماشا گرفته
گریه راه تماشا گرفته
4
تو سلطان قدرت نمائی
مکن جان من، با گدائی
چو عارف تو زورآزمایی
شوخ و مهوش ای پری وش
کو به کوی تو مأوا گرفته
ترک دنیا و عقبی گرفته
با غمت خانه یک جا گرفته
با غمت خانه یک جا گرفته
چشم مستت همچو چنگیز
ترک خونخوار است و خون ریز
گشته با خلقی دلاویز، زینهار، زینهار، (زینهار) ای نگارا
آتش فتنه بالا گرفته
آتش فتنه بالا گرفته
بر دل ریشم مزن نیش
ز آه مظلومان بیندیش
کن حذر از آه درویش
گوئیت دل ای جفاکیش
سختی از سنگ خارا گرفته
سختی از سنگ خارا گرفته