<

ساز و آواز دشتستانی

اجرا شده در قطعات: ساز و آواز
فرازهای گوناگون دشتستانی -  قوچانی - سارنگی - خسروشیرین - غم انگیز-  دیلمان - دشتستانی

00:18:56

سنتور: پرویز مشکاتیان

باباطاهر

دلا از دست تنهایی به جونم
ز آه و نالهٔ خود در فغونم
شوان تار از درد جدایی
کره فریاد مغز استخونم

عزیزون از غم و درد جدایی
به چشمونم نمانده روشنایی
گرفتارم به دام غربت و درد
نه یار و همدمی نه آشنایی

فلک کی بشنوه آه و فغونم
به هر گردش زنه آتش به جونم
یک عمری بگذرونم با غم و درد
به کام دل نگرده آسمونم

نمی‌دونم دلم دیوونهٔ کیست
اسیر نرگس مستونهٔ کیست
نمی‌دونم دل سرگشتۀ مو
کجا می‌گردد و در خونه کیست

نصیب کس نبی درد دل مو
که بسیاره غم بی‌حاصل مو
کسی بو از غم و دردم خبردار
که داره مشکلی چون مشکل مو

دلی دیرم که بهبودش نمی‌بو
نصیحت می‌کنم سودش نمی‌بو
به بادش می‌دهم نهش می‌بره باد
بر آتش می‌نهم دودش نمی‌بو

بود درد مو و درمونم از دوست
بود وصل مو و هجرونم از دوست
اگه قصابم از تن واکره پوست
جدا هرگز نگرده جونم از دوست

مو آن آزردهٔ بی خانمونم
مو آن محنت نصیب سخت جونم
مو آن سرگشته خارم در بیابون
که هر بادی وزه پیشش دوونم

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته وینم

مو که افسرده حالم چون ننالم
شکسته پر و بالم چون ننالم
همه گویند فلانی ناله کم کن
ته آیی در خیالم چون ننالم

به آهی گنبد خضرا بسوجم
فلک را جمله سر تا پا بسوجم
بسوجم ار نه کارم را بساجی
چه فرمایی؟ بساجی یا بسوجم؟

غم عشقت بیابون پرورم کرد
هوای بخت، بی بال و پرم کرد
به مو گفتی صبوری کن، صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد

دلا از دست تنهایی به جونم

ز آه و نالهٔ خود در فغونم

شوان تار از درد جدایی

کره فریاد مغز استخونم


عزیزون از غم و درد جدایی

به چشمونم نمانده روشنایی

گرفتارم به دام غربت و درد

نه یار و همدمی نه آشنایی


فلک کی بشنوه آه و فغونم

به هر گردش زنه آتش به جونم

یک عمری بگذرونم با غم و درد

به کام دل نگرده آسمونم


نمی‌دونم دلم دیوونهٔ کیست

اسیر نرگس مستونهٔ کیست

نمی‌دونم دل سرگشتۀ مو

کجا می‌گردد و در خونه کیست


نصیب کس نبی درد دل مو

که بسیاره غم بی‌حاصل مو

کسی بو از غم و دردم خبردار

که داره مشکلی چون مشکل مو


دلی دیرم که بهبودش نمی‌بو

نصیحت می‌کنم سودش نمی‌بو

به بادش می‌دهم نهش می‌بره باد

بر آتش می‌نهم دودش نمی‌بو


بود درد مو و درمونم از دوست

بود وصل مو و هجرونم از دوست

اگه قصابم از تن واکره پوست

جدا هرگز نگرده جونم از دوست


مو آن آزردهٔ بی خانمونم

مو آن محنت نصیب سخت جونم

مو آن سرگشته خارم در بیابون

که هر بادی وزه پیشش دوونم


به صحرا بنگرم صحرا ته وینم

به دریا بنگرم دریا ته وینم

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت

نشان از قامت رعنا ته وینم


مو که افسرده حالم چون ننالم

شکسته پر و بالم چون ننالم

همه گویند فلانی ناله کم کن

ته آیی در خیالم چون ننالم


به آهی گنبد خضرا بسوجم

فلک را جمله سر تا پا بسوجم

بسوجم ار نه کارم را بساجی

چه فرمایی؟ بساجی یا بسوجم؟


غم عشقت بیابون پرورم کرد

هوای بخت، بی بال و پرم کرد

به مو گفتی صبوری کن، صبوری

صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد