آستان جانان

اجرا شده در مایه: بیات کرد - بیات ترک
  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: پرویز مشکاتیان
  • مدت زمان آلبوم: 01:14:58
  • سال انتشار: 1364
  • سال اجرا: 1362
  • ناشر: دل آواز

آستان جانان نام آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است در آواز بیات زند و آواز بیات کُرد با صدای محمدرضا شجریان که در سال ۱۳۶۲ در سفارت ایتالیا در تهران اجرا و در سال ۱۳۶۴ منتشر شده‌است. آهنگسازی این آلبوم را پرویز مشکاتیان انجام داده است.

شماره قطعه نام قطعه مدت زمان نوع قطعه
1 پیش درآمد سرانداز 00:06:34
2 تکنوازی سنتور 00:01:08
3 چهارمضراب سروناز 00:02:31
4 ساز و آواز 00:15:07
5 ساز و آواز 00:04:21
6 تصنیف آستان جانان 00:06:01
7 تکنوازی سنتور 00:01:56
8 تکنوازی سنتور - قطعه ضربی 00:02:06
9 ساز و آواز 00:11:18
10 ساز و آواز 00:18:56
11 تصنیف شیدایی 00:05:00

عوامل

  • آواز: همایون شجریان
  • آهنگساز: پرویز مشکاتیان
  • سنتور: پرویز مشکاتیان
  • تمبک: ناصر فرهنگ‌فر

  • نقاشی: سیما بینا
  • اجرا: مژگان شجریان
  • امور چاپ: محمدعلی رفیعی
  • صدابردار: ایرج حقیقی
  • استودیو بل: ریموند موسسیان

اشعار قطعات

حافظ

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد
یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
جام می و خون دل هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت اوضاع چنین باشد
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد
آن نیست که حافظ را رندی بشد از خاطر
کاین سابقه پیشین تا روز پسین باشد

بیشتر

باباطاهر

سری دیرم که سامونش نمی‌بو
غمی دیرم که پایانش نمی‌بو
اگر باور نداری سوی من آی
ببین دردی که درمانش نمی‌بو

خوش آن ساعت که یار از در درآیو
شو هجرون و روز غم سر آیو
ز دل بیرون کنم جان را به صد شوق
همین واجم که جایش دلبر آیو

بیشتر

حافظ

راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
قد خمیده ما سهلت نماید اما
بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد

بیشتر

حافظ

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو
ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی
آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی
گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق
کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی

بیشتر

باباطاهر

دلا از دست تنهایی به جونم
ز آه و نالهٔ خود در فغونم
شوان تار از درد جدایی
کره فریاد مغز استخونم

عزیزون از غم و درد جدایی
به چشمونم نمانده روشنایی
گرفتارم به دام غربت و درد
نه یار و همدمی نه آشنایی

فلک کی بشنوه آه و فغونم
به هر گردش زنه آتش به جونم
یک عمری بگذرونم با غم و درد
به کام دل نگرده آسمونم

نمی‌دونم دلم دیوونهٔ کیست
اسیر نرگس مستونهٔ کیست
نمی‌دونم دل سرگشتۀ مو
کجا می‌گردد و در خونه کیست

نصیب کس نبی درد دل مو
که بسیاره غم بی‌حاصل مو
کسی بو از غم و دردم خبردار
که داره مشکلی چون مشکل مو

دلی دیرم که بهبودش نمی‌بو
نصیحت می‌کنم سودش نمی‌بو
به بادش می‌دهم نهش می‌بره باد
بر آتش می‌نهم دودش نمی‌بو

بود درد مو و درمونم از دوست
بود وصل مو و هجرونم از دوست
اگه قصابم از تن واکره پوست
جدا هرگز نگرده جونم از دوست

مو آن آزردهٔ بی خانمونم
مو آن محنت نصیب سخت جونم
مو آن سرگشته خارم در بیابون
که هر بادی وزه پیشش دوونم

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته وینم

مو که افسرده حالم چون ننالم
شکسته پر و بالم چون ننالم
همه گویند فلانی ناله کم کن
ته آیی در خیالم چون ننالم

به آهی گنبد خضرا بسوجم
فلک را جمله سر تا پا بسوجم
بسوجم ار نه کارم را بساجی
چه فرمایی؟ بساجی یا بسوجم؟

غم عشقت بیابون پرورم کرد
هوای بخت، بی بال و پرم کرد
به مو گفتی صبوری کن، صبوری
صبوری طرفه خاکی بر سرم کرد

بیشتر

حافظ

در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی
خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه صافی‌است غباری دارد
از خدا می‌طلبم صحبت روشن رایی
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
کشتی باده بیاور که مرا بی رخ دوست
گشت هر گوشه چشم از غم دل دریایی
زین دایره مینا خونین جگرم می ده
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

بیشتر