<

ساز و آواز

اجرا شده در قطعات: ساز و آواز
شعر غزل ترکیبی از دو غزل می باشد، غزل 150 سعدی و دو بیت نخستین غزل 369 حافظ

00:12:55

سعدی

خوش می‌روی به تنها تن‌ها فدای جانت
مدهوش می‌گذاری یاران مهربانت
در آیینه نظر كن تا خویشتن ببینی
كز حُسن خود بماند انگشت در دهانت

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

ای گلبن خرامان با دوستان نگه کن
تا بگذرد نسیمی بر ما ز بوستانت
هر دم کمند زلفت صیدی دگر بگیرد
پیکان غمزه در دل ز ابروی چون کمانت
من فتنه زمانم وان دوستان که داری
بی شک نگاه دارند از فتنه زمانت

خوش می‌روی به تنها تن‌ها فدای جانت
مدهوش می‌گذاری یاران مهربانت
آیینه‌ای طلب کن تا روی خود ببینی
وز حسن خود بماند انگشت در دهانت
قصد شکار داری یا اتفاق بستان
عزمی درست باید تا می‌کشد عنانت
ای گلبن خرامان با دوستان نگه کن
تا بگذرد نسیمی بر ما ز بوستانت
رخت سرای عقلم تاراج شوق کردی
ای دزد آشکارا می‌بینم از نهانت
هر دم کمند زلفت صیدی دگر بگیرد
پیکان غمزه در دل ز ابروی چون کمانت
دانی چرا نخفتم تو پادشاه حسنی
خفتن حرام باشد بر چشم پاسبانت
ما را نمی‌برازد با وصلت آشنایی
مرغی لبق تر از من باید هم آشیانت
من آب زندگانی بعد از تو می‌نخواهم
بگذار تا بمیرم بر خاک آستانت
من فتنه زمانم وان دوستان که داری
بی شک نگاه دارند از فتنه زمانت
سعدی چو دوست داری آزاد باش و ایمن
ور دشمنی بباشد با هر که در جهانت