طریق عشق

اجرا شده در مایه: افشاری - نوا
  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: پرویز مشکاتیان
  • مدت زمان آلبوم: 01:05:43
  • سال انتشار: 1395
  • سال اجرا: 1367
  • ناشر: دل آواز

طریق عشق عنوان آلبومی است با خوانندگی محمدرضا شجریان، آهنگسازی پرویز مشکاتیان و اجرای گروه عارف که در سال ۱۳۶۷ در پاریس اجرا و در ۵ مهر ماه ۱۳۹۵ در ایران منتشر شد. این آلبوم در آواز افشاری و نوا اجرا شده و دارای ۱۰ قطعه است.

شماره قطعه نام قطعه مدت زمان نوع قطعه
1 پیش درآمد افشاری (گل نوش) 00:08:10
2 تکنوازی سنتور 00:02:58
3 سنتور و آواز 00:08:02
4 چهار مضراب دل انگیز 00:04:48
5 تار و آواز 00:09:27
6 تصنیف دل مجنون 00:05:55
7 نی و آواز 00:06:04
8 کمانچه و آواز 00:04:31
9 تصنیف ساقی 00:08:42
10 تصنیف جان جهان 00:07:06

عوامل

  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: پرویز مشکاتیان
  • سنتور: پرویز مشکاتیان
  • تار: داریوش پیرنیاکان
  • نی: جمشید عندلیبی
  • بربط: محمد فیروزی
  • کمانچه: اردشیر کامکار
  • رباب: بیژن کامکار
  • دف: بیژن کامکار
  • تمبک: ارژنگ کامکار

  • میکس: رضا فرهادی
  • مسترینگ: رادمان توکلی
  • طرح: نرگس خزایی

اشعار قطعات

حافظ

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود
ور آشتی طلبم با سر عتاب رود
چو ماه نو ره بیچارگان نظاره
زند به گوشه ابرو و در نقاب رود
شب شراب خرابم کند به بیداری
وگر به روز شکایت کنم به خواب رود
طریق عشق پرآشوب و فتنه است ای دل
بیفتد آن که در این راه با شتاب رود
گدایی در جانان به سلطنت مفروش
کسی ز سایه این در به آفتاب رود
«دلا چو پیر شدی حسن و نازکی مفروش
که این معامله در عالم شباب رود»
حباب را چو فتد باد نخوت اندر سر
کلاه داریش اندر سر شراب رود
حجاب راه تویی حافظ از میان برخیز
خوشا کسی که در این راه بی‌حجاب رود

بیشتر

مولانا

در دل و جان خانه کردی عاقبت
هر دو را دیوانه کردی عاقبت
آمدی کآتش در این عالم زنی
وانگشتی تا نکردی عاقبت
ای ز عشقت عالمی ویران شده
قصد این ویرانه کردی عاقبت
ای دل مجنون و از مجنون بتر
مردی و مردانه کردی عاقبت
عشق را بی‌خویش بردی در حرم
عقل را بیگانه کردی عاقبت
شمع عالم بود عقل چاره‌گر
شمع را پروانه کردی عاقبت
من تو را مشغول می‌کردم دلا
یاد آن افسانه کردی عاقبت

بیشتر

حافظ

الا ای طوطی گویای اسرار
مبادا خالیت شکر ز منقار
سرت سبز و دلت خوش باد جاوید
که خوش نقشی نمودی از خط یار
سخن سربسته گفتی با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار
به روی ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلوده‌ایم ای بخت بیدار
سکندر را نمی‌بخشند آبی
به زور و زر میسر نیست این کار
بیا و حال اهل درد بشنو
به لفظ اندک و معنی بسیار
بت چینی عدوی دین و دل‌هاست
خداوندا دل و دینم نگه دار
به مستوران مگو اسرار مستی
حدیث جان مگو با نقش دیوار

بیشتر

حافظ

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم
گفتا که شب رو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد
گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد
گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید

بیشتر

حافظ

الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
به بوی نافه‌ای کآخر صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها
به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

بیشتر

مولانا

جان و جهان! دوش کجا بوده‌ای
نی غلطم، در دل ما بوده‌ای
آه که من دوش چه سان بوده‌ام!
آه که تو دوش کرا بوده‌ای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بوده‌ای
زهره ندارم که بگویم ترا
بی من بیچاره چرا بوده‌ای
آینهٔ رنگ تو عکس کسیست
تو ز همه رنگ جدا بوده‌ای
رنگ رخ خوب تو آخر گواست
در حرم لطف خدا بوده‌ای

بیشتر