سرود مهر

اجرا شده در مایه: بیات ترک - افشاری
  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: حسین علیزاده
  • مدت زمان آلبوم: 01:01:09
  • سال انتشار: 1386
  • سال اجرا: 1384
  • ناشر: دل آواز

سرود مهر عنوان آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است با صدای محمدرضا شجریان و موسیقی حسین علیزاده که در سال ۱۳۸۶ منتشر شده‌است. این آلبوم بخش دوم کنسرتی است که آذر ماه سال ۱۳۸۴ در تالار بزرگ کشور در تهران برگزار شده‌است. این آلبوم در آواز بیات ترک و افشاری است و اشعار آن از عطار، حافظ، سعدی و سهراب سپهری است.

شماره قطعه نام قطعه مدت زمان نوع قطعه
1 آواز بر روی قطعه ضربی نجوا 00:08:57
2 کمانچه 00:02:17
3 ساز و آواز بیات ترک با که گویم راز 00:06:19
4 چهار مضراب همراه آواز 00:06:52
5 مثنوی بیات ترک غم پرست 00:05:07
6 تصنیف قدیمی ای سلسله موی 00:06:49
7 تکنوازی تار 00:01:38
8 آواز بر روی قطعه ضربی رخس راز 00:06:29
9 ادامه ساز و آواز عراق 00:08:53
10 تصنیف نیایش 00:07:48

عوامل

  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: حسین علیزاده
  • تار: حسین علیزاده
  • کمانچه: کیهان کلهر
  • تمبک: همایون شجریان

  • صدابردار: ریموند موسسیان
  • طرح: سیامک فیلی زاده

اشعار قطعات

سعدی

دو چشم مست میگونت ببرد آرام هشیاران
دو خواب آلوده بربودند عقل از دست بیداران
الا ای باد شبگیری بگوی آن ماه مجلس را
تو آزادی و خلقی در غم رویت گرفتاران
گر آن عیار شهرآشوب روزی حال من پرسد
بگو خوابش نمی‌گیرد به شب از دست عیاران

بیشتر

سعدی

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم
دلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینم
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمی‌بینم
خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم دل خرم نمی‌بینم
قناعت می‌کنم با درد چون درمان نمی‌یابم
تحمل می‌کنم با زخم چون مرهم نمی‌بینم
کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست وان دم هم نمی‌بینم

بیشتر

حافظ

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع
بی جمال عالم آرای تو روزم چون شب است
با کمال عشق تو در عین نقصانم چو شمع
سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع
آتش مهر تو را حافظ عجب در سر گرفت
آتش دل کی به آب دیده بنشانم چو شمع

بیشتر

ناشناس

ای سلسله مو دستی بر طره پر خم زن
یک سلسله مو بگشا، صد سلسله برهم زن
خواهی که شود کشته، از هر طرفی فوجی
جانا صف مژگان را، یک مرتبه برهم زن
یارب به که شاید گفت، این نکته که در عالم
رخساره به کس ننمود، آن شاهد هر جایی
ای درد توام درمان، در بستر ناکامی
ای یاد توام، ای یاد توام مونس در گوشه‌ی تنهایی

بیشتر

عطار

آتش سودای تو عالم جان در گرفت
سوز دل عاشقانت هر دو جهان در گرفت
جان که فروشد به عشق زندهٔ جاوید گشت
دل که بدانست حال ماتم جان در گرفت
جرعهٔ اندوه تو تا دل من نوش کرد
زآتش آه دلم کام و زبان در گرفت
از پس چندین هزار پرده که در پیش بود
روی تو یک شعله زد کون و مکان در گرفت
بر سر کوی تو عشق آتش دل برفروخت
شمع دل عاشقانت جمله از آن در گرفت
تا که ز رنگ رخت یافت دل من نشان
روی من از خون دل رنگ و نشان در گرفت
جان و دل عاشقان خرقه شد اندر میان
زانکه سماع غمت در همگان در گرفت

بیشتر

سهراب سپهری

دستی افشان تا ز سر انگشتانت
صد قطره چکد هر قطره شود خورشیدی
 باشد که به صد سوزن نور شب ما را بکند روزن روزن
ما بی تاب و نیایش بی رنگ
از مهرت لبخندی کن
بنشان بر لب ما
باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو
ما هسته پنهان تماشاییم
 ز تجلی ابری کن بفرست که ببارد بر سر ما
 باشد که به شوری بشکافیم
باشد که ببالیم و به خورشید تو پیوندیم
هر سو مرز هر سو نام
 رشته کن از بی شکلی 
گذران از مروارید زمان و مکان
 باشد که به هم پیوندد همه چیز 
باشد که نماند مرز نام
ای دور از دست! پر تنهایی خسته است
 گهگاه شوری بوزان
باشد که شیار پریدن در تو شود خاموش

بیشتر