زمستان است

اجرا شده در مایه: ماهور
  • آواز: محمدرضا شجریان
  • مدت زمان آلبوم: 00:41:44
  • سال انتشار: 1380
  • سال اجرا: 1379
  • ناشر: دل آواز

بداهه خوانی و بداهه نوازی
در مقام داد و بیداد
کنسرت کالیفرنیا، 1379
زمستان است نام آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است با صدای محمدرضا شجریان ، تار حسین علیزاده ، کمانچه کیهان کلهر و تمبک همایون شجریان که در سال ۱۳۷۹ به صورت زنده در کالیفرنیا، اجرا و ضبط شد و یک سال بعد، ۱۳۸۰ به بازار عرضه شد.

این آلبوم، در مقام داد و بیداد اجرا شده که از طرح‌ها و ابداعات حسین علیزاده است. در ابتدای آلبوم، رنگ اصول در داد و بیداد نواخته می‌شود و سپس آواز بر شعر زمستان مهدی اخوان ثالث آغاز می‌شود که تا پایان برنامه ادامه می‌یابد و ضربی‌هایی در لابلای آواز به صورت بداهه نواخته می‌شود.

شماره قطعه نام قطعه مدت زمان نوع قطعه
1 آغاز برنامه 00:00:43
2 مقدمه تار 00:03:59
3 پیش درآمد 00:08:04
4 آواز 00:07:33
5 بیداد 00:04:52
6 عراق 00:03:01
7 داد 00:08:13
8 شوشتری ، همایون ، داد و بیداد 00:05:19

عوامل

  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز:
  • تار: حسین علیزاده
  • کمانچه: کیهان کلهر
  • تمبک: همایون شجریان

  • طرح: مژگان شجریان
  • امور چاپ: محمدعلی رفیعی
  • صدابردار: رامین زمانی
  • عکس: نصرت اله مجید
  • عکس: کیومرث درم بخش
  • عکس: یارتا یاران

اشعار قطعات

مهدی اخوان ثالث

سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت،
سرها در گریبان‌ست.
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را.
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان‌ست.
وگر دست محبت سوی کس یازی،
به اکراه آورد دست از بغل بیرون؛
که سرما سخت سوزان‌ست.
نفس، کز گرمگاه سینه می‌آید برون، ابری شود تاریک.
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاینست، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین!
هوا بس ناجوانمردانه سردست…آی
دمت گرم و سرت خوش باد!
سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای!
منم من، میهمان هر شبت، لولی‌وش مغموم.
منم من، سنگ تیپاخورده‌ی رنجور.
منم، دشنام پست آفرینش، نغمه‌ی ناجور.
نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگِ بی‌رنگم
بیا بگشای در، بگشای دلتنگم.
حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می‌لرزد.
تگرگی نیست، مرگی نیست
صدائی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان‌ست.
من امشب آمدستم وام بگذارم.
حسابت را کنار جام بگذارم.
چه می‌گوئی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد؟
فریبت می‌دهد، بر آسمان این سرخیِ بعد از سحرگه نیست.
حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان‌ست.
و قندیل سپهر تنگ میدان. مرده یا زنده،
به تابوتِ ستبر ظلمتِ نه توی مرگ‌اندود، پنهان‌ست.
حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان‌ست.
سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان؛
نفس‌ها ابر، دل‌ها خسته و غمگین
درختان اسکلت‌های بلورآجین
زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه
غبارآلوده، مهر و ماه
زمستان است.

بیشتر