<

تصنیف دل بردی

اجرا شده در قطعات: تصنیف دل بردی
آهنگ از شجریان بر غزل حکیم صفای اصفهانی

00:03:50

صفای اصفهانی

دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد، از بار غم پیکر من
«بار غم عشق او را، گردون نیارد تحمل
چون می‌تواند کشیدن، این پیکر لاغر من»
می‌سوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت
کانون من سینهٔ من، سودای من آذر من
«اول دلم را صفا داد آیینه‌ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من»

دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد، از بار غم پیکر من
می‌سوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت
کانون من سینهٔ من، سودای من آذر من
گبر و مسلمان خجل شد، دل فتنهٔ آب و گل شد
صد رخنه در ملک دل شد، ز اندیشهٔ کافر من
شکرانه کز عشق مستم، می خواره و می‌پرستم
آموخت درس الستم، استاد دانشور من
سلطان سیر و سلوکم، مالک رقاب ملوکم
در سوزم و نیست سوکم، بین نغمهٔ مِزمر من
در عشق سلطان بختم، در باغ دولت درختم
خاکستر فقر تختم، خاک فنا افسر من
با خار آن یار تازی، چون گل کنم عشق بازی
ریحان عشق مجازی، نیش من و نشتر من