پیام نسیم

اجرا شده در مایه: ابوعطا
  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: محمدرضا شجریان
  • مدت زمان آلبوم: 00:53:24
  • سال انتشار: 1370
  • سال اجرا: 1369
  • ناشر: دل آواز

یام نسیم، نام آلبومی است با خوانندگی محمدرضا شجریان، که در آواز ابوعطا اجرا شده‌است. این اثر حاصل ضبط اجرای شجریان و گروه همراه در کنسرت‌هایی در بوستونِ آمریکا و سوئیس می‌باشد.

اجرای بوستون

شماره قطعه نام قطعه مدت زمان نوع قطعه
1 پیش درآمد ابوعطا 00:05:01
2 ساز آواز 00:12:09
3 تصنیف پیام نسیم 00:04:57
4 ساز و آواز 00:05:41
5 تکنوازی نی 00:01:53
6 قطعه ضربی 00:01:00
7 ساز و آواز 00:08:20
8 دیلمان 00:03:20
9 چهار مضراب رخس شمشیر 00:04:03
10 تصنیف دل بردی 00:03:50
11 تصنیف قدیمی سرو خجل 00:02:18
12 رنگ ابوعطا دم جنبانک 00:00:52

عوامل

  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: محمدرضا شجریان
  • تار: داریوش پیرنیاکان
  • نی: جمشید عندلیبی
  • تمبک: مرتضی اعیان

  • عکس: محمد صراف
  • طرح: مژگان شجریان
  • امور چاپ: محمدعلی رفیعی
  • صدابردار: ایرج حقیقی
  • استودیو بل: ریموند موسسیان

اشعار قطعات

حافظ

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
بهر آسایش این دیده خونبار بیار
شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
به اسیران قفس مژده گلزار بیار
روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
ساقیا آن قدح آینه کردار بیار

بیشتر

حافظ

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
می‌ای دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی

بیشتر

حافظ

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد
گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد

بیشتر

باباطاهر

خوش آن ساعت که یار از در آیو
شو هجران و روز غم سر آیو
زدل بیرون کنم جانرا بصد شوق
همی واجم که جایش دلبر آیو

غم عالم همه کردی ببارم
مگر مو لوک مست سر قطارم
مهارم کردی و دادی به ناکس
فزودی هر زمان باری ببارم

نسیمی کز بن آن کاکل آیو
مرا خوشتر ز بوی سنبل آیو
چو شو گیرم خیالش را در آغوش
سحر از بسترم بوی گل آیو

فلک کی بشنود آه و فغانم
بهر گردش زند آتش بجانم
یک عمری بگذرانم با غم و درد
بکام دل نگردد آسمانم

نمیدانم دلم دیوانهٔ کیست
کجا آواره و در خانهٔ کیست
نمیدونم دل سر گشتهٔ مو
اسیر نرگس مستانهٔ کیست

بیشتر

حافظ

دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
صبا گر چاره داری وقت وقت است
که درد اشتیاقم قصد جان کرد

بیشتر

صفای اصفهانی

دل بردی از من به یغما، ای ترک غارتگر من
دیدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن ناتوان شد
رفتی چو تیر و کمان شد، از بار غم پیکر من
«بار غم عشق او را، گردون نیارد تحمل
چون می‌تواند کشیدن، این پیکر لاغر من»
می‌سوزم از اشتیاقت، در آتشم از فراقت
کانون من سینهٔ من، سودای من آذر من
«اول دلم را صفا داد آیینه‌ام را جلا داد
آخر به باد فنا داد، عشق تو خاکستر من»

بیشتر

شیدا

ای‌ که به پیش قامتت سرو چمن خجل شده
سوسن و گل به پیش‌ تو بنده‌ی منفعل شده
تا به‌کی ازغمت‌ گدازم
در هجرت سوزم و بسازم
ای صنم سوزم و بسازم
درعشقت سوزم ای نگارا
خدا را توکم کن جفا را

بیشتر