ساز قصّه‌گو

اجرا شده در مایه: شور - سه‌گاه
  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: فرامرز پایور
  • مدت زمان آلبوم: 01:09:14
  • سال انتشار: 1374
  • سال اجرا: 1367
  • ناشر: دل آواز

ساز قصه‌گو نام آلبومی است با صدای محمدرضا شجریان و آهنگسازی و نوازندگی فرامرز پایور در دستگاه سه گاه که به مدت ۶۳ دقیقه و ۵۸ ثانیه عرضه شده‌است. این اثر در واقع همراه با کنسرتی به مناسبت بزرگداشت حافظ در دستگاه شور با همکاری محمدرضا شجریان و داریوش پیرنیاکان منتشر شده است که در سال ۱۳۶۷ اجرا شده‌است.

شماره قطعه نام قطعه مدت زمان نوع قطعه
1 مقدمه‌ی سه‌گاه 00:03:42
2 آواز و سنتور 00:09:16
3 قطعه‌ی ضربی سنتور 00:01:59
4 آواز و سنتور 00:04:45
5 ساز و آواز 00:07:51
6 تصنیف ساز قصه‌گو 00:10:44
7 رنگ سه‌گاه 00:01:41
8 تکنوازی سه‌تار 00:02:32
9 قطعه‌ی ضربی _پش‌درآمد شور) 00:05:27
10 ساز و آواز 00:10:37
11 ادامه‌ی ساز و آواز 00:05:59
12 تصنیف شیدای گیتی 00:04:41

عوامل

  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: فرامرز پایور
  • سنتور: فرامرز پایور
  • تار: هوشنگ ظریف
  • تار: محمد دلنوازی
  • نی: حسن ناهید
  • ویولن: مجتبی میرزاده
  • ویولن: فرهادپور
  • ویولن آلتو: پروین صالح
  • ویولن آلتو: پروین شکالور
  • بربط: منوچهری
  • تمبک: محمد اسماعیلی
  • سه‌تار: داریوش پیرنیاکان

  • طرح: مژگان شجریان
  • امور چاپ: محمدعلی رفیعی
  • استودیو بل: ریموند موسسیان

اشعار قطعات

حافظ

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کنند
چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست
آن به که کار خود به عنایت رها کنند
معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد
هر کس حکایتی به تصور چرا کنند
حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود
تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند
پیراهنی که آید از او بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند
گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار
صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند
بگذر به کوی میکده تا زمره حضور
اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند

بیشتر

جواد آذر

تا دور چشم مست او، جای می از نای سبو، خون کرده در پيمانه‌ها
بشنو ز ساز قصه‌گو، سوز دل من مو به‌مو، در پرده‌ی افسانه‌ها
بشنو ناله‌ی درد کز دل خيزد، شايد زين ناله‌ی خونين اشکت بر رخ ريزد
خدا را، خدا را، کی اين شام غم را سحر از پی در نيايد
چه سازم، چه سازم، صبوری ما را، ظفر از پی بر نيايد
تا کی ناله، تا کی مويه،
برخيز ای ره‌نشين، گامی از کفر و دين نه فراتر
برخيز با خيل مستان، چو می خاموش و جوشان
بنشين با می‌پرستان، به‌دور از خودفروشان
مگر از زندگانی، مراد دل ستانی
مراد دل ستانی، مگر از زندگانی
که گردون با فسون، چو بستيزد نهد از جام جم، افسانه‌ای در روزگاران
بيا خودکامگی از سر بنه چون جام می در بزم ياران
در ده ساقی، زان می جامی تا برگيرد از من خودکامی

بیشتر

حافظ

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان می‌توان گرفت
می‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفت
آسوده بر کنار چو پرگار می‌شدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنه‌ها که دامن آخرزمان گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشته‌اند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت

بیشتر

حافظ

چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
آن گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادش از عندلیبان
یا رب امان ده تا بازبیند
چشم محبان روی حبیبان
ای منعم آخر بر خوان جودت
تا چند باشیم از بی نصیبان
حافظ نگشتی شیدای گیتی
گر می‌شنیدی پند ادیبان

بیشتر