راز دل

اجرا شده در مایه: دشتی
  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: فرامرز پایور
  • مدت زمان آلبوم: 00:57:40
  • سال انتشار: 1376
  • سال اجرا: 1358
  • ناشر: دل آواز

راز دل نام یک مجموعه موسیقی سنتی ایرانی باصدای محمدرضا شجریان و اجرای گروه پایور به سرپرستی فرامرز پایور می‌باشد. قطعات این آلبوم از ساخته‌های فرامرز پایور و عارف قزوینی است و در تیرماه ۱۳۵۸ اجرا شده است. در این آلبوم اشعار ه. الف. سایه و عارف قزوینی به کار رفته است. این اثر دربرگیرندهٔ تصنیف معروف از خون جوانان وطن لاله دمیده با تنظیم فرامرز پایور می‌باشد.

شماره قطعه نام قطعه مدت زمان نوع قطعه
1 پیش درآمد 00:07:01
2 آواز و کمانچه 00:11:02
3 تصنیف گریه را به مستی 00:11:03
4 دونوازی تار و تنبک 00:01:31
5 آواز و تار 00:09:17
6 آواز و سنتور 00:07:49
7 تصنیف از خون جوانان 00:08:24
8 رنگ دشتی 00:01:33

عوامل

  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: فرامرز پایور
  • سنتور: فرامرز پایور
  • تار: هوشنگ ظریف
  • تار: محمد دلنوازی
  • نی: حسن ناهید
  • تمبک: محمد اسماعیلی
  • کمانچه: رحمت‌الله بدیعی
  • ویولن: فرهادپور
  • ویولن آلتو: پروین صالح
  • ویولن آلتو: پروین شکالور
  • بربط: منوچهری

  • طرح: محمد عرفانیان
  • ترکیب بندی: مژگان شجریان
  • امور چاپ: محمدعلی رفیعی
  • استودیو بل: ریموند موسسیان

اشعار قطعات

امیرهوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)

نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بی‌نشاط بهاری که بی‌رخ تو رسید
نشان داغ دل ماست لاله‌ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید
بیا که خاک رهت لاله‌زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینه‌ی جویبار گریه‌ی بید
به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید؟
چه جای من؟ که درین روزگار بی فریاد
ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید
گذشت عمر و به دل عشوه می‌خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید
که راست سایه درین فتنه‌ها امید امان؟
شد آن زمان که دلی بود در امان امید
صفای آینه‌ی خواجه بین کزین دم سرد
نشد مکدر و بر آه عاشقان بخشید

بیشتر

عارف قزوینی

گریه را به مستی بهانه کردم
شکوه ها ز دست زمانه کردم
آستین چو از چشم برگرفتم
جوی خون به دامان روانه کردم
دلا خموشی چرا؟ چو خم نجوشی چرا؟ برون شد از پرده راز (پرده راز، پرده راز) تو پرده پوشی چرا؟
راز دل همان به، نهفته ماند
گفتنش چو نتوان، نگفته ماند
فتنه به که یک چند، خفته ماند
گنج بر در دل خزانه کردم
باغبان چه گویم به من چه ها کرد
کینه ها دیرینه برملا کرد
دست من ز دامان گل رها کرد
تا به شاخ گل آشیانه کردم
دلا خموشی چرا؟ چو خم نجوشی چرا؟ برون شد از پرده راز (پرده راز، پرده راز) تو پرده پوشی چرا؟

بیشتر

امیرهوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)

بهارا بنگر این خاک بلا خیز
که شد هر خاربن چون دشنه خون‌ریز
بهارا بنگر این صحرای غمناک
که هر سو کشته‌ای افتاده بر خاک
بهارا بنگر این کوه و در و دشت
که از خون جوانان لاله‌گون گشت
بهارا دامن افشان کن ز گلبن
مزار کشتگان را غرق گل کن

بیشتر

عارف قزوینی

هنگام می و فصل گل و گشت و (جانم گشت و خدا گشت و) چمن شد
دربار بهاری تهی از زاغ و (جانم زاغ و خدا زاغ و) زغن شد
از ابر کرم خطۀ رشگ ختن شد
دلتنگ چو من مرغ (جانم مرغ) قفس بهر وطن شد
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ! سر کین داری ای چرخ!
نه دین داری نه آیین داری (نه آیین داری) ای چرخ!
از خون جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سرو قدشان سرو خمیده
در سایۀ گل بلبل ازین غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ! سر کین داری ای چرخ!
نه دین داری نه آیین داری (نه آیین داری) ای چرخ!
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن
مشتی گرت از خاک وطن هست به سر کن
غیرت کن و اندیشۀ ایام بتر کن
اندر جلو تیر عدو سینه سپر کن
چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ! سر کین داری ای چرخ!
نه دین داری نه آیین داری (نه آیین داری) ای چرخ!

بیشتر