جان عشاق و گنبد مینا

اجرا شده در مایه: دشتی - بیات اصفهان
  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: پرویز مشکاتیان
  • مدت زمان آلبوم: 00:56:55
  • سال انتشار: 1374
  • سال اجرا: 1373
  • ناشر: دل آواز

جان عشاق نام آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است با صدای محمدرضا شجریان و همکاری پرویز مشکاتیان، داریوش پیرنیاکان، جواد معروفی و محمدرضا درویشی، که در سال ۱۳6۴ اجرا و در سال ۱۳۷۴ منتشر شده‌است.

گنبد مینا نام آلبوم موسیقی سنتی ایرانی است با صدای محمدرضا شجریان و آهنگ‌سازی پرویز مشکاتیان که در نوروز ۱۳۷۳ منتشر شده‌است. ترانه‌های این آلبوم از میان سُروده‌های حافظ انتخاب شده‌است.

شماره قطعه نام قطعه مدت زمان نوع قطعه
1 پیش درآمد دشتی 00:03:46
2 آواز و سنتور 00:06:57
3 ادامه ساز و آواز 00:07:51
4 تصنیف گنبد مینا 00:11:02
5 پیش درآمد بیات اصفهان 00:02:36
6 چهارمضراب 00:02:11
7 آواز و پیانو 00:04:27
8 ادامه ساز و آواز 00:06:37
9 ادامه ساز و آواز 00:02:33
10 تصنیف جان عشاق 00:08:55

عوامل

  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: پرویز مشکاتیان
  • سنتور: پرویز مشکاتیان
  • سه‌تار: داریوش پیرنیاکان
  • پیانو: جواد معروفی
  • تنظیم: محمدرضا درویشی

  • طرح: مژگان شجریان
  • امور چاپ: محمدعلی رفیعی
  • استودیو بل: ریموند موسسیان

اشعار قطعات

حافظ

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
اشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یار
طالع بی‌شفقت بین که در این کار چه کرد
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد
ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب
نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد
آن که پرنقش زد این دایره مینایی
کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

بیشتر

حافظ

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
می‌کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
خورده‌ام تیر فلک باده بده تا سرمست
عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم
بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم

بیشتر

حافظ

همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذری بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
شبی که ماه مراد از افق طلوع کند
بود که پرتو نوری به بام ما افتد
ملوک را چو ره خاک بوس این در نیست
کی التفات مجال سلام ما افتد
چو جان فدای لبش شد خیال می‌بستم
که قطره‌ای ز زلالش به کام ما افتد
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز
کز این شکار فراوان به دام ما افتد
ز خاک کوی تو هر گه که دم زند حافظ
نسیم گلشن جان در مشام ما افتد
به ناامیدی از این در مرو بزن فالی
بود که قرعه دولت به نام ما افتد

بیشتر

باباطاهر

نگارینا دل و جانم ته داری
همه پیدا و پنهانم ته داری
نمی‎دونم که این درد از که دیرم
همین دونم که درمانم ته داری

بیشتر

حافظ

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی
جامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بود
جان عشاق سپند رخ خود می‌دانست
و آتش چهره بدین کار برافروخته بود
گر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدم
که نهانش نظری با من دلسوخته بود
کفر زلفش ره دین می‌زد و آن سنگین دل
در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود

بیشتر