بیداد

اجرا شده در مایه: همایون
  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: پرویز مشکاتیان
  • مدت زمان آلبوم: 01:04:05
  • سال انتشار: 1364
  • سال اجرا: 1363
  • ناشر: دل آواز

آلبوم بیداد یکی از آثار مشترک پرویز مشکاتیان و محمدرضا شجریان است که در سال ۱۳۶۴ منتشر شد. این آلبوم از دو بخش تشکیل شده که بخش اول در دستگاه همایون و با آهنگ‌سازی پرویز مشکاتیان و بخش دوم در همایون و شور و با نوازندگی تار توسط غلامحسین بیگجه‌خانی است، و محمدرضا شجریان خواننده هر دو بخش اثر می‌باشد. [ویکی]

شماره قطعه نام قطعه مدت زمان نوع قطعه
1 مقدمه 00:07:33
2 ساز آواز 00:14:56
3 قطعه سوز و گداز 00:02:37
4 ادامه ساز و آواز 00:05:18
5 تصنیف یادباد 00:04:42
6 پیش درآمد همایون 00:03:31
7 چهار مضراب همایون 00:01:03
8 ساز و آواز 00:11:05
9 چهار مضراب بیداد 00:01:20
10 ادامه ساز و آواز 00:03:05
11 چهار مضراب عشاق 00:01:32
12 ادامه ساز و آواز 00:01:11
13 سازو آواز 00:01:32
14 تصنیف هلاک من 00:04:40

عوامل

  • آواز: محمدرضا شجریان
  • آهنگساز: پرویز مشکاتیان
  • تار: محمدرضا لطفی
  • سنتور: پرویز مشکاتیان
  • تمبک: ناصر فرهنگ‌فر
  • بربط: ارسلان کامکار
  • کمانچه: اردشیر کامکار
  • نی: جمشید عندلیبی
  • تار: زیدالله طلوعی
  • بم‌تار: فرخ مظهری
  • تار: غلامحسین بیگجه‌خانی

  • صدابردار: ایرج حقیقی
  • امور چاپ: محمدعلی رفیعی
  • اجرا: مژگان شجریان
  • طرح: هوشنگ امیراردلان

اشعار قطعات

حافظ

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
صدهزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت
کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش
از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

بیشتر

حافظ

روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
کامم از تلخی غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران یاد باد
گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد
مبتلا گشتم در این بند و بلا
کوشش آن حق گزاران یاد باد
گر چه صد رود است در چشمم مدام
زنده رود باغ کاران یاد باد

بیشتر

حافظ

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش
بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
با چنین زلف و رخش بادا نظربازی حرام
هر که روی یاسمین و جعد سنبل بایدش
نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشید
این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
کیست حافظ تا ننوشد باده بی آواز رود
عاشق مسکین چرا چندین تجمل بایدش

بیشتر

حافظ

دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

بیشتر

سعدی

آن که هلاک من همی‌خواهد و من سلامتش
هر چه کند ز شاهدی کس نکند ملامتش
میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرج است و بس
جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی
کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش

بیشتر